فریاد سکوت
ادبی / داستان /دل نوشته ها

 

دنياي من تو بودي
روياي من تو بودي
گمشده ام تو بودي
تو كه دوسم مي داشتي
اوني بودم كه خواستي
گفتي فراموشت كنم
گفتي ازت دل بكنم
گفتي ازت راضي ام
گفتي كه احساسي ام
گفتي باهام مي موني
تا كه تنها نموني
دلتنگ خنده هاتم
تشنه اون چشاتم
نزاشتي تا صدات كنم
دوس داشتنو نجوا كنم
كه جونمو فدات كنم
رسم وفا يادت بدم
عشقو برات معني كنم
شبا همش دلتنگتم
روزا همش به يادتم
ساده و بي ريا بودم
عاشق بي ادعا بودم
ميخام كه فرياد بزنم
بهت بگم دوست دارم
شعر از طاهر خیری

نوشته شده در تاريخ جمعه 27 آبان 1390برچسب:, توسط طاهر خیری

 

نمی دانم چه سرنوشتی خواهم داشت چگونه خواهم مرد و چه تعدادی بر مزارم خواهند گریست.اما مرگ با عزت را دوست دارم.مرگی که با رفتنم نام نیکی از من به یادگار بماند و برای رفتنم همگان افسوس بخورند.

نمی دانم مردم درباره من چگونه می اندیشند و چه قضاوتی می نمایند.

نمی دانم او که عاشقش بودم چه می کند.او که رسم وفاداری به جا نیاورد و درکی از عشق نداشت.من او را بخشیده ام گرچه او هیچ گناهی نداشت.من هم گناهی نداشتم.انگار رسم دنیا این است که عاشقان بهم نمی رسند.بی تفاوتی او و اینکه چقدرراحت دلی را شکست و به عهدش وفا نکرد عذابم می دهد.او که احساساتم را به بازی گرفت و رویاهایم را به کابوس های شبانه مبدل ساخت.

زندگی می کنم اما دلم شکسته و روحم خراش برداشته است.عاشق هستم اما به هر که دل بستم دل شکست انگار که جز دل شکستن چیز دیگر بلد نیستند.

می نویسم و به رویاهایم می اندیشم و به ستارگانی که تنها دل خوشی شبانه تنهایی ام هستند می نگرم.انگار باز هم باید به دنبال گمشده ام باشم.گمشده ای که نمی شناسمش.


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 11 آبان 1390برچسب:, توسط طاهر خیری

 

دوست دارم باهام بمون

پس همیشه اینو بدون

وقتی که تنها میشم

محو تماشات میشم

افسون نگات ماتم میکنه

برق چشات جادوم میکنه

اگه بگم فدات شم

قربون خندهات شم

تمنای دلم تو هستی

گم شده ام تو هستی

حرف دلم همینه

باورم کن همیشه


نوشته شده در تاريخ جمعه 6 آبان 1390برچسب:, توسط طاهر خیری